جدول جو
جدول جو

معنی امارت داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

امارت داشتن
(مُ)
فرمانروا بودن. امیر بودن. فرماندهی و سرداری
لغت نامه دهخدا
امارت داشتن
امیر بودن فرمانروا بودن، فرمانده بودن سردار بودن
تصویری از امارت داشتن
تصویر امارت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ بادْ دَ)
نجابت داشتن. اصیل بودن و دارای نژاد بودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ کَ دَ)
گرم بودن، غضبناک گشتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ / کِ دَ)
ضرر داشتن. زیان داشتن. کم آوردن حاصل فروش از مبلغ پرداختی برای خرید. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ کَ دَ)
مراقب بودن. ناظر بودن
لغت نامه دهخدا
(مُ حاقْ قَ)
به امیری گماشتن. امیر کردن. فرمانروایی دادن. حکومت دادن. تعمیل. امیر کردن کسی را و مستولی گردانیدن بر قومی:
بداده ایم امارت ترا و درخور تست
سپرده ایم بتو هند و مر تو راست سزا.
؟
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشارت داشتن
تصویر اشارت داشتن
اشارت داشتن بچیزی. دلالت داشتن بر آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارادت داشتن
تصویر ارادت داشتن
سر سپرده بودن اخص و دوستی و عقمندی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصالت داشتن
تصویر اصالت داشتن
پدرداربودن با نژاد بودن، نجابت داشتن شرافت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهارت داشتن
تصویر مهارت داشتن
ماهر بودن در کاری زبر دست بودن
فرهنگ لغت هوشیار